خداوندا
پریشانم
چه می خواهی تو ازجانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا
اگر روزی زعرش خود به زیر ایی
لباس فقر بپوشی
غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گوی
خداوندا
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در  این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است




تاریخ: چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط ثنا(آرنیکا)

   بهمن ماه سال گذشته كه قيمت دلار و سكه طلا به طور حبابي افزايش يافت و اثرات زيان بار آن اقتصاد كشور را در بر گرفت دولتمردان علت آن نابساماني تاريخي را بازي زشت سياسي و رسانه اي مخالفان دولت و پيامك هاي يك خبرگزاري در روز تعطيل اعلام كردند اينك كه در دو هفته پس از تعطيلات ايام نوروز قيمت اكثر مواد غذايي و كالاهاي اساسي چون مرغ تخم مرغ برنج گوشت روغن لبنيات ميوه جات اجاره بها و قيمت مسكن و ساير مايحتاج ضروري مردم افزايش هاي بسيار شديدي كرده است

با تشکر فراوان از دولت مودان زحمت کش

این جانب خواهشندم کمی هم به فکر این مردم بیچاره که هیچ صدایی ازشون بلند نمی شه و مجبورن بسوز و بسازن باشید.

خدایا اون کارگری که ماهی سیصد هزار تومن پول می گیره باید چی کار کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




تاریخ: یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط ثنا(آرنیکا)

معلم به خاطر سفید بودن نقاشی ام

تنبیه ام کرد و همه به من خندیدند

اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتن دیدنی نیست 




تاریخ: سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط ثنا(آرنیکا)

 یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب

منو میبره کوچه به کوچه

باغ انگوری ، باغ آلوچه

دره به دره

صحرا به صحرا

اونجا که شبا ، پشت بیشه ها

یه پری میاد ترسون و لرزون

پاشو میذاره تو آب چشمه

شونه میکنه موی پریشون



یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب

منو میبره ته اون دره

اونجا که شبا یکه و تنها

تک درخت بید ، شاد و پر امید

میکنه به ناز ، دستشو دراز

که یه ستاره بچکه مث یه چیکه بارون

یه جای میوه ش ، سر یه شاخه ش

میشه آویزون



یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب

منو میبره از توی زندون

مث شبپره با خودش بیرون

میبره اونجا که شب سیاه

تا دم سحر شهیدای شهر

با فانوس خون جار می کشن

تو خیابونا ، سر میدونا

عمو یادگار ، مرد کینه دار

مستی یا هوشیار ، خوابی یا بیدار



مستیم و هوشیار شهیدای شهر

خوابیم و بیدار شهیدای شهر

آخرش یه شب ماه میاد بیرون

از سر اون کوه ، بالای دره

روی این میدون

رد میشه خندون



یه شب ماه میاد

سلام فرهاد عزیز عیدی دیگر امد و رفت و باز صدای دلنشینت را از کوچه پس کوچه ها شهر شنیدم

نیستی که ببینی دیگر چیزی نمی توان خرید که زمستونو باهاش سر کنیم

 




تاریخ: سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط ثنا(آرنیکا)
آخرین مطالب